دسته‌ها
Uncategorized

حکایت

روزی فقیری به در خانه بخیلی آمد به او گفت شنیده ام که تو مقداری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای من هم بسیار نیازمندم مرد بخیل گفت من نذر انسان های کور کرده ام فقیر گفت کور واقعی منم زیرا اگر بینا بودم از خانه خداوند به خانه بخیلی چون تو نمی آمدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *